یک موضوع تکراری در تاریخ آمریکا وجود دارد: عقبنشینی از پیشرفت بهسختی. و دادگاه عالی هفته گذشته از عجیب ترین استدلال ها برای انجام این کار در اقدام مثبت استفاده کرد.
به عقیده اکثریت، جان رابرتز، رئیس قاضی، نوشت که اقدام مثبت – در این مورد، استفاده از نژاد به عنوان عاملی در پذیرش دانشگاه – نمی تواند پابرجا بماند زیرا “از بین بردن تبعیض نژادی به معنای حذف همه آن است.” اما البته نه دادگاه و نه خود آمریکا تمایلی به حذف همه اینها ندارند. خواندن آن خط مثل این بود که کسی به صورتم تف کند.
آنچه دادگاه واقعاً نشان داد این بود که قصد داشت به عدم تعادل نژادی ناشی از بیعدالتیهای تاریخی و فعلی اجازه دهد که در قفل و کنترل نشده باقی بمانند.
اقدام مثبت، هر چند ناقص، حداقل تصدیق عدم تعادل نژادی و آسیب و تلاش برای کاهش اثرات آنها است.
با این تصمیم، دادگاه دستان خود را از تبعیض نژادی آشکار، آگاهانه و نامشخص میشوید و به خوبی میداند که نژادپرستی آمریکایی، که در طول قرنها به شکلهای ظریفتر تبدیل شده است، دیگر نیازی به خصومت آشکار ندارد. تاثير گذار. برده داری به اجاره محکومین و سپس حبس دسته جمعی تبدیل شد. لینچ به یک دستگاه مجازات اعدام با نژادپرستی تبدیل شد. آزمونهای نظرسنجی و آزمونهای سواد سواد نژادی، الزامات شناسه رایدهندگان، و محدودیتهایی در روز، زمان و روشهای رأیگیری شد.
اشکال تکامل یافته ممکن است به اندازه اشکال اجدادی آشکار نباشند، اما روح تعادل نژادی و سرکوب را بسیار زنده و در بسیاری از موارد مرتبط نگه می دارند.
رابرتز، با استناد به یک مورد قدیمی، نوشت: «وقتی دانشگاهی دانشجویان را بر اساس نژاد پذیرش میکند، درگیر یک فرض توهینآمیز و تحقیرآمیز میشود که [students] افراد یک نژاد به دلیل نژادشان همین عقیده را دارند.”
این هم یک اشتباه است. نژاد بیهوده است اما زندگی در جامعهای که نژادپرستی در آن شایع و مزمن است، در جامعهای معنا دارد که بسته به نژاد، باید آن نژادپرستی را مدیریت کنید. و نژادپرستی ضد سیاه پوست نوعی خاص و خطرناک نژادپرستی است که سابقه طولانی و ریشه های عمیقی در این کشور دارد.
سیاهپوستان مختلف این نژادپرستی را به روشهای متفاوتی تجربه کرده و با آن برخورد خواهند کرد. طبیعت متنوع بشریت چنین است. حتی محافظه کاران سیاه پوستی که فراگیر شدن نژادپرستی آمریکایی را کم اهمیت می دانند یا انکار می کنند، تجربیات خود را در این راستا مورد بحث قرار خواهند داد.
قاضی کلارنس توماس در کتاب خاطرات خود با عنوان «پسر پدربزرگ من» به طور گسترده در مورد نژادپرستی و نژادپرستی نوشت.
با این حال، در تلاشهای خارقالعاده توماس، همزمان با او، برای بستن بالهای تنها قاضی سیاهپوست دیگر، کتانجی براون جکسون، و تمسخر آنچه او «جهانبینی نژادی» خود میخواند، ضعف او را آشکار میکند. استدلال او
توماس می نویسد: «افراد مجموع تجربیات، چالش ها و دستاوردهای منحصر به فرد آنها هستند. مهم موانعی نیست که با آن روبرو می شوند، بلکه این است که چگونه با آنها روبرو می شوند.” اما البته فقط سیاه پوستان با موانع ضد سیاه روبرو هستند.
او ادامه می دهد: «هر اتفاقی که در زندگی آنها می افتد – خوب یا بد – تقصیر نژاد آنها نیست. برعکس، جهان بینی نزدیک بینانه مبتنی بر رنگ پوست افراد برای حذف کامل انتخاب های شخصی آنها چیزی کمتر از جبر نژادی نیست.
این یک مطلقگرایی تقلیلدهنده است که هدف آن بسته شدن بحث است. بحث هرگز این نبوده است که افرادی که با نژادپرستی روبرو می شوند، صرفاً روبان هایی هستند که در باد می وزند و در برابر آن ناتوان هستند. بلکه نژادپرستی واقعی است و باید با آن مبارزه کرد. برای سیاهپوستان، شناسنامه یک شعار برای جنگ علیه برابری و برابری نژادی به قدمت خود کشور است.
توماس دیدگاه های جکسون را به عنوان “توهین به دستاوردهای فردی و سرطان برای ذهن های جوانی که به جای تسلیم کردن خود در برابر فداکاری مداوم به دنبال غلبه بر موانع هستند” محکوم می کند.
در تئوری، این آسیب روانی انگ انگیزاننده، به عنوان یکی از توجیهاتی که او در نظر خود در پرونده براون علیه شورای آموزش در سال 1954 ارائه کرد، برعکس، همان «تفکیک آنها از افراد با سن و شرایط مشابه است. این احساس حقارت به دلیل موقعیت آنها در جامعه به دلیل نژادشان ایجاد می کند، که می تواند بر قلب و ذهن آنها تأثیر بگذارد که هرگز برنمی گردد.
هر دو نسخه استدلال مشکوک هستند.
پیامدهای روانی ناشی از نحوه نگرش فرد به خود نیست، بلکه از بی عدالتی ناشی از افزایش توانایی برخی خانواده ها برای انباشت و انتقال ثروت ناشی می شود. در خسارات مادی ناشی از افزایش احتمال تبعیض در مشاغل، بانکداری، مراقبت های بهداشتی و سیستم عدالت کیفری؛ برنامه ریزی شهری تبعیض آمیز و مدارس خصوصی کم منابع.
از زمان براون، ایدئولوژی قلبها و ذهنها بیشتر بر ضرورت به دست آوردن سفیدپوستان برای جلوگیری از نژادپرستی ضد سیاهپوستان متمرکز شده است تا آسیب رساندن به سیاهپوستان.
اما در این مرحله، تغییرات نگرش اندکی بیشتر از ژستهای تصویری و حس خوب است. این مانند تلاش برای حل گرمایش زمین با بازیافت جداگانه کیسه های مواد غذایی و خرید موز ارگانیک است. اکنون فقط تغییرات ساختاری و مخرب می تواند واقعاً تفاوت ایجاد کند. اینجاست که آمریکا از آن دوری می کند.
دادگاه این موضع پوچ را اتخاذ می کند که نژادپرستی باید نادیده گرفته شود تا بر آن غلبه شود. این دیدگاه نژادپرستی را تایید نمی کند. آن را مجوز می دهد.