نظر | این یک جنایت اخلاقی است

هنگامی که رو وان ولز در یک چهارشنبه یخی و خاکستری در ممفیس به کلیسای مسیحی بلوار می سی سی پی رسید، او آنجا بود تا با پسرش تایر نیکولز خداحافظی کند. او مرده بود. کشته شده. توسط افسران پلیس محلی تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار گرفت در حالی که او در کمتر از 100 متری خانه او برای او فریاد می زد.

گروهی از خدمه‌های تلویزیونی در آن سوی خیابان از جلوی کلیسا بودند و سرویس مخفی درها را نگه داشت. پناهگاه مملو از شخصیت‌های برجسته، از جمله معاون رئیس‌جمهور کامالا هریس بود.

ولز زیر تابش خیره کننده دوربین های تلویزیونی که از بالای بالکن عبور می کرد وارد کلیسا شد و هنگامی که به جلو نزدیک شد و تابوت سیاه رنگ که با گل های سفید احاطه شده بود، شروع به تکان دادن سر و مبارزه با اشک کرد.

غم و غصه اش مال خودش نبود. آنها را نمی توان از درام سیاسی که در آن او رانده و گرفتار شد، جدا کرد.

هنگامی که کشیش رئیس کلیسا، کشیش. دکتر. جی. لارنس ترنر، سرویس را باز کرد و گفت:

این خانواده بار ناخواسته، ناموجه، نامعقول، غیرقابل توجیه و سنگین سوگواری عزیز خود و در عین حال مبارزه برای عدالت را تحمل کرده اند.»

این فکری است که من در این مورد و آنهایی که قبل از آن بودند نتوانسته ام آن را تکان دهم:

نه تنها از دست دادن آنها خیره کننده است، بلکه توانایی آنها برای غم و اندوه از دست دادن نیز تغییر کرده و قطع شده است، به سیاست و عملکرد تبدیل شده است. حریم خصوصی برای آنها در دسترس نیست.

همانطور که هانتر دمستر، یک سازمان دهنده محلی به من گفت، خانواده “بیداری، پس از اعتراض، پس از کنفرانس خبری، پس از مصاحبه خبری” را تحمل کرده اند. اگرچه او از گفتن قطعی بدبین بود، اما باور نمی کرد که آنها “لحظه ای برای نشستن و غصه خوردن داشته باشند.”

عزاداری، به درستی، آهسته و در صورت نیاز، نباید تجمل باشد. این کمترین چیزی است که هر یک از ما در هنگام وقوع فاجعه برای خانواده هایمان مستحق آن هستیم.

همانطور که کولت فلانگان، پسرش نیز توسط یک افسر پلیس کشته شد و گروه مادران علیه خشونت پلیس را اداره می‌کند، درست قبل از شروع مراسم تشییع جنازه با تلفن به من گفت، او به خاطر می‌آورد که به خودش گفته است که “تو باید این غم و اندوه را تحمل کنی. یک قفسه” که “شما باید تمام رنج و اندوه خود را کنار بگذارید و نمی توانید آرام به شب بروید.”

اجبار این خانواده ها به زیر سلطه عزاداری یک جنایت است، یک جنایت اخلاقی.

عزاداری در ملاء عام، تکرار، زیر و جلوی چراغ ها و دوربین ها، بخشی از روند عادی سوگواری نیست. بسیاری از مردم به سختی می توانند سیل احساسات خود را درک کنند، چه رسد به اینکه با فشاری که دائماً از آنها خواسته می شود این احساسات را به لقمه های صوتی تبدیل کنند زندگی کنند.

و با این حال، به نوعی، خانواده هایی مانند خانواده تایر نیکولز شجاعانه این کار را انجام می دهند. آنها عزاداری شخصی خود را “در قفسه” گذاشتند تا رهبران یک عزاداری عمومی جمعی شوند. آنها به جای اینکه فقط برای کودک مرده سوگواری کنند، از فرزند مرده خود دفاع می کنند. آنها را به جنگ فرا می خوانند – بدون هشدار یا تدارک – جنگی که در آن دشمن ریشه دار شده و رفقا در محاصره قرار می گیرند.

آنچه آنها تسلیم می شوند – چیزی که ما آنها را مجبور به تسلیم می کنیم – همان چیزی است که جوئل سیمون مالدونادو کارشناس غم و اندوه برای من به عنوان “قداست در اندوه”، تنها نشستن با آن در سکوت، تکریم از دست دادن، و ایجاد آیین در اطراف آن توصیف کرد. خانواده ها باید به جای آن درگیر چیزی شوند که مالدونادو آن را «غم عملکرد» می نامد.

و متأسفانه لژیون این خانواده ها در حال افزایش است.

در مراسم تشییع جنازه، من روبروی دونا گیتس بولارد نشستم که قبل از مراسم به بازوی من ضربه زد و توضیح داد که برادرش مایکل گیتس نیز توسط مجریان قانون در ممفیس تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. او در سال 1989 توسط معاونان کلانتر در عملیاتی به اصطلاح “پرش و چنگ زدن” کشته شد.

بولارد گفت که برای احترام به برادرش به مراسم خاکسپاری آمده است. این چیزی است که من اغلب دیده‌ام، زیارت مادران یا خواهران دیگر کودکان کشته شده در مراسم تشییع جنازه جدیدترین آنها. غم و اندوه آنها ادامه دارد و حل نشده است.

در یکی از میان‌آهنگ‌های موسیقی، به عقب نگاه کردم و دیدم بولارد اشک می‌ریزد، دست‌هایش روی سینه‌اش گره می‌خورد، انگار می‌خواهد خودش را کنار هم نگه دارد.

مدام به این اعضای خانواده می گویند که باید برای فرزند کشته شده خود قوی باشند، اما فضای آسیب پذیری کجاست؟ فضا برای ضعف انسان کجاست؟ گشایشی برای اعتراف به خستگی خود بدون قضاوت کجاست؟ جایی برای آنها کجاست که تنها صدایی که دهانشان می تواند بسازد صدای ناله و نفرین به آسمان است؟

ما الگویی برای نوعی اجرای بی نقص غم از این زنان داریم، فیلمنامه ای واحد که باید دنبال شود.

آنها ساخته شده اند تا عزاداری را صیقل دهند و حرفه ای کنند، به جای نوحه خوانی، سخنرانی را جایگزین کنند، و با احترام، جریان بی پایانی از تسلیت را دریافت کنند، هنگامی که روح خواهان سکوت است.

من این درگیری را از نزدیک در مادران دیگری دیده ام که فرزندان خود را به دلیل خشونت از دست داده اند و این از دست دادن را بخشی از یک علت کرده اند.

وقتی برای اولین بار با مادر تریون مارتین، سیبرینا فولتون، شخصاً مصاحبه کردم، او از غم و اندوه منقلب شد. او مادرش را به مصاحبه آورد و در حین صحبت کردن، دستانش را دور بازوی مادرش حلقه کرد و سرش را روی شانه مادرش گذاشت.

وقتی در سال 2015 یک روز را با خانواده سم دوبوز گذراندم، مادرش، آدری، آنقدر خسته بود که نیاز داشت فقط به من بچسبد تا ماشین را ترک کند و وارد یک مصاحبه تلویزیونی شود. اما وقتی چراغ‌ها روشن شد و دوربین چرخید، او مصاحبه‌ای هیجان‌انگیز و با روحیه انجام داد. بعد از تمام شدن، او با زمزمه ای به من اعتراف کرد: “تنها کاری که می خواهم بکنم این است که در را ببندم و بپوشانم و دیگر در را باز نکنم.”

وقتی با مادر تامیر رایس، ساماریا، در همان سال، در یکمین سالگرد مرگ پسرش به دست یک افسر پلیس کلیولند مصاحبه کردم، یکی از اولین چیزهایی که او به من گفت این بود: “خسته هستم و من” من غرق شدم و فقط می خواهم به رختخواب بروم.» اما او نمی توانست به رختخواب برود. آن روز باید اجرا می‌کرد، باید در آغوش می‌گرفت و مصاحبه می‌کرد و سخنرانی می‌کرد، که با شور و اشتیاق و با اعتقاد، درست چند قدم از جایی که خون پسر 12 ساله‌اش خاکش را خیس کرده بود، انجام داد.

این زنان نه تنها با کشته شدن فرزندانشان قسمتی از قلب خود را از دست می دهند، بلکه بقیه قلبشان درگیر انتظارات و حمایت است. ضرر مضاعف است.

Mara Gomez

کارشناس توییتر متعصب موسیقی. جنرال الکل ماون. علاقه مندان به تلویزیون