یادداشت ویراستار: نسخه ای از این داستان در نگاه سه هفته ای سی ان ان به بزرگترین داستان های خاورمیانه ظاهر می شود. اینجا ثبت نام کنید.
میلان ایتالیا
CNN
–
تیرانداز الهه توکلیان به حدی نزدیک بود که او را دید که اسلحه اش را به سمت او نشانه رفته بود.
او به یاد می آورد: “او شاید 30 یا 40 متر (100 تا 130 فوت) دورتر بود.” «او افسر پلیس بود. و همه او را می شناختند.”
به گفته وی، زمانی که دو نفر بیلبوردی را با چهره رهبر معظم دینی ایران، آیتالله علی خامنهای، پاره کردند، معترضان در اطراف او شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند.
هنگامی که شلیک گلوله باعث قطع شدن جشن شد، توکلیان برای محافظت از دوقلوهای 10 ساله و خواهر کوچکترش که او را در تظاهرات همراهی می کردند، وارد عمل شد.
او را دیدم که اسلحه اش را به سمت ما گرفت. او به سی ان ان گفت که می ترسیدم بچه هایم را بزند، سرم را به پهلو چرخاندم. به گوشه چشمم خورد.

شامگاه 30 شهریور 1391 بود، چند روز پس از مرگ مهسا چین آمی که در بازداشت پلیس بدنام اخلاق ایران بود. شعله های مخالفان به آرامی شهرها و شهرهای کوچک شمال شرق کشور مانند اسفراین را که توکلیان در آن تیراندازی کرد، روشن کرد.
در مواجهه با سرکوب وحشیانه رژیم، اعتراضات در هفتههای بعد مانند آتش گسترده شد.
توکلیان در مورد اعتراضات می گوید: «مثل آتشی بود که زیر خاکستر پنهان شده بود.
«حتی قبل از اتفاقی که برای مهسا افتاد خیلی ناراضی بودم. فساد، حجاب اجباری، دیکتاتوری. ایران مشکلات زیادی دارد. من شخصاً همیشه مخالف بوده ام. فقر غیر قابل تحمل است. مردم امکاناتی برای زندگی ندارند.
مانند انگیزه های او، زخم گلوله او نیز به زودی به داستانی آشنا در ایران تبدیل شد.
در ویدئویی که لحظاتی پس از مجروح شدن توسط یکی از معترضان برای او ارسال شده، او با صورت خون آلود در حال فریاد زدن از درد دیده می شود. معترضان روی چشم راست او آب می ریزند و به کمک او می شتابند.
اما توکلیان میگوید که برای دریافت مراقبتهای پزشکی فوری به بیمارستان مشکل داشت.
«وقتی به من شلیک شد، فقط خون می دیدم. چشمامو با دستم پوشوندم. احساس کردم اگر دستم را بگیرم ممکن است کره چشمم از حدقه بیرون بیاید.» “فرزندان من فقط فریاد زدند: “مادر ما را کشتند!” لطفا کمک کنید!” – او در مصاحبه ای با CNN در میلان ایتالیا، جایی که درخواست پناهندگی کرد، گفت.
او با یادآوری “تلخ ترین” شب زندگی اش اشک می ریزد. تارهای مو سمت راست صورت او را پنهان می کند.
رانندگان تاکسی از ترس پلیس برای کمک توقف نکردند. توکلیان می گوید: خانمی که راننده ماشین بود، او را در حال خونریزی دید و درها را قفل کرد و از آنجا دور شد. مردی سعی کرد او را به آمبولانس برساند، اما معترضان او را هل دادند و گفتند که او یک مامور امنیتی لباس شخصی است.
در نهایت، زن و شوهر در ماشین به یاد می آورند که آنقدر شجاع بودند که او را به بیمارستان رساندند، اما چند ساعت طول می کشید تا او کمک مورد نیاز خود را دریافت کند.
در اورژانس، پزشکان چشم او را شسته و پانسمان کردند، اما پزشک از معالجه او خودداری کرد. من به وضوح شنیدم که او گفت: “من نمی خواهم با کسانی که تیراندازی شده اند کاری داشته باشم.” دو ساعت تنها بودم.»
در ویدئویی که در آن شب گرفته شده، او روی تخت بیمارستان با لباس آبی دیده میشود و صدایش به سختی قابل شنیدن است: «درد دارم. میسوزه. من دارم می میرم. من نمی خواهم کور باشم.”
او گفت که تنها پس از انتقال به بیمارستانی در شهر دیگر تحت درمان مناسب قرار گرفت. پس از اولین عمل، پزشکان به او گفتند که برای جلوگیری از آسیب بیشتر به چشم، تقریباً یک ماه در اتاق تاریک بماند. گلوله ای که او را مجروح کرد هنوز در چشمش است.
در ماه نوامبر، در محدوده یک اتاق تاریک، شنیدن صدای شلیک گلوله در خیابان ها را به یاد می آورد. در همین حال، تظاهرات بزرگ و بزرگتر شد و تعداد معترضانی که از ناحیه چشم آسیب دیدند نیز افزایش یافت. توکلیان احساس می کرد که مبارزه اش تمام نشده است. به گفته عفو بینالملل، هنگامی که در ماه نوامبر بار دیگر برای اعتراض به خیابانها آمد، تعداد زخمیهای چشمی در میان معترضان به صدها نفر رسید.
سازمان ملل در نوامبر گذشته گزارش داد که بیش از 300 نفر از جمله بیش از 40 کودک در اعتراضات چند ماهه کشته شدند. خبرگزاری هرانا، مستقر در آمریکا، تعداد کشتهشدگان در ماه ژانویه را بیش از 500 نفر از جمله 70 کودک اعلام کرد. در گزارشی که در ماه ژوئن منتشر شد با اشاره به تحقیقات منتشر شده توسط کمیته حقوق بشر سازمان ملل در سال گذشته، هزاران نفر در این کشور دستگیر شده اند.
“احساس کردم که باید ادامه دهم. احساس می کردم که مبارزه من هنوز تمام نشده است. باید راهی را که شروع کردم تمام کنم. خونی ریخته شد که نباید ریخته می شد.
توکلیان با اشاره به مرگ مهسا امینی می گوید: «زن جوانی که نباید کشته می شد کشته شد. من احساس کردم که این مسئولیت من است که بروم.”
در ابتدا، او میگوید اگر در آینه نگاه کند و چشم راستش را ببیند قلبش میشکند، اما خیلی زود شروع به انتشار عمومی تجربهاش در صفحه اینستاگرامش کرد.
عکسی از او با قلب سفیدی که چشم زخمی اش را پوشانده بود به نمادی برای معترضانی که جراحات مشابهی داشتند تبدیل شد.
مدافعان و فعالان حقوق بشر ادعا می کنند که هدف قرار دادن چشم ها بخشی از برنامه عمدی دولت برای مجازات معترضان است.
گروه رسانه ای ایران وایر در گزارشی که حداقل 580 مجروح ناشی از گلوله، کپسول گاز اشک آور و گلوله های رنگ آمیزی را مستند می کند، می گوید: «حمله کنندگان یک نقشه عمدی و سیستماتیک برای کور کردن معترضان با شلیک به چشمانشان انجام دادند. گلوله یا سایر پرتابه ها
در آن زمان، بیش از 100 چشم پزشک ایرانی با ارسال نامه ای سرگشاده به دولت، به افزایش موارد و “هشدار نسبت به عواقب جبران ناپذیر چنین آسیب های شدید چشمی” پرداختند.

مقامات ایرانی قبلاً چنین اتهاماتی را رد کرده بودند. در آن زمان بیلبوردی در ایران که عکسهای آن گرفته شده بود، افرادی را که ادعا میکردند چشمهای خود را زخمی کردهاند دروغگو توصیف میکرد.
مقامات هنوز به درخواست CNN برای اظهار نظر پاسخ نداده اند.
توکلیان که هنوز امیدوار است چشمش نجات پیدا کند، قرار بود در ماه نوامبر برای سومین بار در ایران تحت عمل جراحی قرار گیرد، اما میگوید به دلیل فعالیتهایش در شبکههای اجتماعی از درمان محروم شده است. او همچنین می گوید که احضاریه ای از وزارت اطلاعات دریافت کرده است که او را به رهبری شورش ها و آسیب رساندن به اموال عمومی متهم کرده است.
سرانجام چشم او عفونی شد. توکلیان از ترس اینکه بینایی خود را برای همیشه از دست بدهد و نگران امنیتش بود، اسفندماه بدون خانواده اش که نمی توانستند او را همراهی کنند، کشور را ترک کرد. او توانست با کمک روبرتا ری روزنامه نگار ایتالیایی که داستان او را پوشش داده و سفر او را تسهیل کرد، در میلان درمان شود. وقتی پزشکان بیمارستان سان رافائل شهر متوجه شدند که گلوله از جای خود خارج شده است، تصمیم گرفتند چشم راست او را برای نجات چشم چپش بردارند.
«من تمام این سختی ها را تحمل کردم تا بینایی ام را برگردانم. اما ناگهان به من گفتند که چشم من و گلوله باید با هم خارج شوند.» او با چشمانی اشکبار به یاد می آورد.
حالا توکلیان در ایتالیا که چشم مصنوعی دارد با واقعیت جدید خود کنار می آید. بزرگترین نگرانی او این است که آیا دوباره فرزندانش را خواهد دید یا خیر.
“وضعیت من بسیار جدی است. من مجروح و تنها و بدون هیچ چیز به اینجا آمدم و باید از نو شروع کنم. من واقعاً امیدوارم که زندگی من دوباره به مسیر درست برگردد و آرامش به زندگی من بازگردد.» او درخواست پناهندگی داده و در حال گذراندن کلاس های ایتالیایی است.

او آرزو دارد روزی به ایران بازگردد، اما تا آن زمان میگوید مصمم است صدایی برای کسانی باشد که در داخل کشور هستند. اعتراضات در ایران در اوایل سال جاری به دلیل سرکوب رژیم مرگبار فروکش کرد. اما آثار این جنبش که با سوزاندن روسریهای زنان آغاز شد، هنوز قابل مشاهده است. علیرغم کمپین جدید دولت برای مجازات آنها، هنوز زنان را می توان بدون پوشش در برخی از خیابان ها و بازارهای ایران دید.
پلیس اخلاق ایران گشتزنیهای حجاب را در ماه ژوئیه از سر گرفت و مقامات ایرانی در حال بررسی یک قانون جدید حجاب هستند که به گفته کارشناسان مجازاتهای بیسابقهای را در قانون ثبت میکند.
«خیلی ها می گویند این انقلاب تمام شده است. توکلیان گفت: اما این هنوز تمام نشده است. «الان در سراسر کشور زنان بدون حجاب بیرون می روند. چون دیگر از آنها نمی ترسند. این روش مقاومت مدنی ماست.»
در حالی که در خیابان های شلوغ میلان قدم می زند، دستانش را به نشانه پیروزی بالا می گیرد. او می نشیند و عینک آفتابی بزرگش را برمی دارد و موهایش را عقب می زند تا چشم مصنوعی و لبخند بزرگش نمایان شود.
«آنها به چشم من و دیگران ضربه زدند، اما دعوا ادامه دارد. هر چقدر هم که بکشند، نمی توانند جلوی آمدن بهار را بگیرند. آنها نمی توانند ما را از بازگشت آزادی باز دارند.»