پشت نمای ساده مندل گلدبرگ فابریک در قسمت پایین ایست ساید منهتن بروید و ناگهان با مجموعه ای از پارچه های زیبا در قفسه های کف تا سقف آن احاطه شده اید: پیچ و مهره و پشته های ظریف تا شده از پنبه های ظریف، ابریشم، ساتن، مواد فلزی تافته و غیره. ژاکارد ساتن ابریشمی سبز و شیفون سرمه ای چین دار براق. پارچه هایی وجود دارد که با نخ طلا بافته شده اند یا با کریستال های سواروسکی پر زرق و برق هستند. و بوکله پشمی به سبک شانل در صورتی کم رنگ، یا سیاه و سفید با نوارهای کوچک و مروارید بافته شده است. این ماده به اندازه کت بره بافت مجلل دارد. من آن را می خواهم.
من خیاطی نمی کنم من DNA را ندارم (هیچ کس در خانواده من ندارد). من هرگز واقعاً به دنیای لباسهای سفارشی یا پارچههایی که یک طراح ممکن است استفاده کند توجه نکردهام، تا چند ماه پیش که به خیابان هستر رفتم – خیابانی که زمانی پر از چرخ دستیها بود و اکنون مملو از دوچرخههای تحویل است – و وارد مندل گلدبرگ شدم، جایی که احساس میکردم در یک منظره روانگردان پرسه میزنم، آرزوی همه چیز را داشتم.
آلیس گلدبرگ مالک مغازه را از روی صندلی همیشگیاش، بالای میز چوبی بزرگی که پارچهها را اندازهگیری میکرد، اداره میکرد، یک بلوز سفید رنگی، یک دامن باریک بژ با زیپ در پشت و تختهای مشکی پوشیده بود. گلدبرگ چهارمین نسل از خانوادهاش است که فروشگاه را از زمانی که پدربزرگش مندل تأسیس کرده است، اداره میکند. در کنار لوئیس اورتگا، دستیار گلدبرگ ها از سال 1989، آلیس شاهد چند خرید به یاد ماندنی بوده است، از جمله زمانی که چند سال قبل گروهی از شاهزاده خانم های سعودی حدود 30 دقیقه را در فروشگاه سپری کردند و «دیوانه وار خرید کردند» و روزی که هفت ساقدوش برای لباس های آبی آسمانی خود خریداری کردند.
طراحان لباس نیز مشتریان مکرر هستند. از جمله جان گلاسر، که کمد لباس فصل اول «بریجرتون» نتفلیکس (به همراه الن میروژنیک) و همچنین فصل سوم آینده را نظارت کرد. گلیزر میگوید: «شما میتوانید چیزهایی را در اینجا به دست آورید که در هیچ جای دیگری نمیتوانید به دست آورید، مانند برخی از مواد بسیار غنی و گرانقیمت بیش از حد گلدوزی یا منجوقدوزی شده». گلیزر اضافه میکند که او از پارچههای مندل گلدبرگ برای تعدادی از لباسهای درام دوره Regency استفاده کرده است، از جمله یک روپوش سفید شفاف در پارچه ابریشمی برش لیزری، پارچهای که «ما از داخل استفاده میکردیم». همچنین لباسی برای لیدی بریجرتون ساخته شده بود که از ژاکارد ابریشمی آبی کم رنگ ساخته شده بود که مرا یاد کاغذدیواری قرن هجدهم می انداخت.
در حالی که من در مغازه هستم، نگاه می کنم که گلدبرگ با پارچه های عاج پارچه ای روی عروس آینده می پوشد و به او نشان می دهد که چگونه به عنوان یک لباس نامزدی کار می کند. بعد از ظهر همان روز، تسیگی وایت، طراح صحنه و لباس مجموعه تلویزیونی «Power Book III: Raising Kanan» در آنجا توقف می کند. او توسط یک تکه مواد طلایی پوشیده شده با سطل های پر زرق و برق مسحور شده است. در حالی که گلدبرگ یک یارد از آن را برایش اندازه می گیرد، می گوید: «من برای نمایش کاری با آن پیدا خواهم کرد. “من قبلاً هرگز اینجا نبودم. یکی از دوستان به آن اشاره کرد، “او ادامه داد. “این یک یافته عالی برای من است.”
گلدبرگ از ذخایر خود آگاه است، و حتی وب سایت فروشگاه – به ظاهر بزرگترین امتیاز کسب و کار به قرن بیست و یکم – جزئیات فوق العاده ای دارد، پارچه ها به دقت توصیف شده و روی مانکن ها نشان داده شده است. مشتریان گلدبرگ در سراسر کشور و همچنین خارج از کشور مستقر هستند. برخی از آنها می خواهند پارچه ها را از طریق Zoom یا FaceTime مرور کنند. “من می خواهم همه با همان اعتماد به نفسی که گویی در فروشگاه قدم می زنند، از طریق اینترنت خرید کنند. فرض کنید در تگزاس هستید و چیزی را آنلاین سفارش می دهید. نمیخوام باز کنی [the package] و بگو: “اوه خدای من،” او می گوید. “من می خواهم شما هیجان زده باشید.”
فاصله زیادی با روزهایی که مندل گلدبرگ، یک مهاجر یهودی از لهستان، لوازم خیاطی را با یک گاری در پایین شرق ساید می فروخت. او در سال 1890 مغازه را در این ساختمان پنج طبقه افتتاح کرد. (زیرزمین اکنون انبار است؛ آپارتمان ها چهار طبقه بالایی را اشغال می کنند.) پسرش الکساندر ابریشم را برای روکش کت به خزدارها فروخت. پسر اسکندر ساموئل – پدر آلیس – پارچه را به گیمبلز و میسی می فروخت که هر دو بخش بزرگی برای خیاطی در خانه داشتند.
تجارت رونق گرفت. آلیس در بروکلین متولد شد و سالهای کودکیاش را در گریت نک، نیویورک گذراند، جایی که والدینش زندگی میکردند و به خیابان هستر رفت و آمد داشتند. او میگوید: «من یک دختر بسیار سرپناه بودم. تمام لباس هایم را مادربزرگم آیدا، همسر اسکندر برایم ساخته بود.
پس از کالج، آلیس ریاضی تدریس کرد، ازدواج کرد و به Upper East Side منهتن نقل مکان کرد، جایی که هنوز در آنجا زندگی می کند. او دو دختر دارد، الکساندرا، که در اورشلیم زندگی میکند، و جوزفا، که در نیو روشل زندگی میکند، دختر نیویورک جوزفا، الیانا، پایاننامه اخیر دبیرستان خود را درباره مد انجام داد. اگر او در نهایت مندل گلدبرگ را بر عهده بگیرد، الیانا ششمین نسلی خواهد بود که این تجارت را مدیریت می کند.
آلیس گلدبرگ تا 30 سالگی به تجارت خانوادگی نپیوست. پدرش به خانه او آمد و گفت: مادرت مریض است، تو باید بیایی داخل مغازه. من وارد شدم و هرگز آنجا را ترک نکردم.”
اولین مأموریت او یک سفر خرید پارچه به اروپا بود. «در برخی از شرکتهای بزرگ سوئیسی، زیباترین کالاها را دیدم. از اعتبار من پرسیدند چون من را نمی شناختند.» او با لبخند می گوید. «میگویم، میتوانی به من لطفی کنی؟ لطفاً یک نفر را بفرستید تا به راننده من بگوید من برای مدتی اینجا خواهم بود. فکر کردم اگر آنها ببینند که من یک مرسدس بنز با راننده دارم، مشکلی نیست.» او این اعتبار را دریافت کرد و اکنون دو بار در سال به ایتالیا، سوئیس و فرانسه سفر می کند.
با این حال، تنها پارچه های مجلل نیست که مندل گلدبرگ را بسیار مورد توجه متخصصان قرار می دهد، بلکه خود آلیس گلدبرگ است. او می گوید: “من هرگز بازگشتی نداشته ام.” “هرگز. چقدر دیوانه است؟ من به یک مانتو زمستانی فکر می کنم. انگار که ذهن من را خوانده باشد، بوکله پشمی فرانسوی سرمه ای را به من نشان می دهد و پیشنهاد می کند آن را با ترمه چاپ شده بچینیم. همانطور که مادرم همیشه می گفت: “چرا اقتصاد در فانتزی است؟”