چندی پیش مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از سرقت از مغازه اش خبر داد و گفت که سارق قفل درب مغازه را شکست و اموالم را سرقت کرد. ماموران پلیس با مراجعه به محل سرقت، رسید خریدی را پیدا کردند که گمان می رود متعلق به سارق باشد، البته در تحقیقات منطقه هیچ اثر انگشتی به دست نیامد.
به گزارش ایرانی، کارآگاهان با بررسی مشخصات قبض خرید، متوجه خانمی مسن شدند که از یک سوپرمارکت محلی اقدام به خرید کرده بود، اما در تحقیقات انجام شده مشخص شد این زن و فرزندانش هیچ نقشی در این سرقت نداشته اند، بنابراین تحقیقات به عمل آمد. به بن بست رسید
کارآگاهان در جریان رسیدگی به این پرونده با چندین سرقت مشابه دیگر مواجه شدند و در تمامی سرقت ها، سارق یک رسید در محل سرقت گذاشته بود. در بررسی های بیشتر مشخص شد که سارق قصد داشته تحقیقات را با این ترفند اشتباه بگیرد و هیچ یک از فیش های فروش مربوط به سارق نبوده است. از سوی دیگر دوربین های مداربسته اطراف محل وقوع سرقت ها تصاویری از سارق را با صورت پوشیده و لباس مشکی نشان می داد.
اعتراف در مستی
در حالی که هنوز راز این سرقت ها فاش نشده بود، روزی مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت: در چایخانه ای با مردی خوش تیپ و پولدار با خودروی لوکس و مدل بالا آشنا شدم. مرد جوانی به نام امیر ادعا میکرد که کارگر ساختمانی است و در حاشیه شهر زندگی میکرد، اما وقتی از او پرسیدم که چرا به این چایخانه آمدهاید، گفت: «من اهل این محل هستم و به خاطر دلتنگیام به اینجا آمدهام. خیابان ها مرکز شهر.”
مرد جوان ادامه داد: یک شب که با او دوست شده بودم، او را به خانه ام دعوت کردم و بعد از اینکه مشروب خوردیم، راز عجیبی را به من گفت. به من گفت دزد است، مغازه ها را دزدی می کند، ماشین های مدل بالا و لباس های مارک می دزدد، آن شب خیلی ترسیدم و به خودم گفتم اگر چیزی بگویم ممکن است مشکلی پیش بیاید و زنگ زدم. اول صبح پلیسه..
پس از اطلاعاتی که مرد جوان به پلیس داد، پرسشنامه امیر مورد بازجویی قرار گرفت. بررسیها نشان میدهد که او مجرمی با سابقه است و چندین سال پیش به دلیل نگهداری مواد مخدر مدت زیادی را در زندان سپری کرده است. لذا با موافقت دادگاه دستگیر شد.
مرد جوان اگرچه در ابتدا منکر سرقت بود اما پس از کشف اسناد و اقلام مسروقه در منزلش اعتراف کرد.
تحقیقات کارآگاهان پلیس برای سایر جرایم احتمالی سارق جوان ادامه دارد.
چرا تو زندان بودی؟
من فروشنده مواد مخدر بودم و از این راه پول زیادی به دست می آوردم، اما زمانی که دستگیر شدم، نه تنها تمام اموالم مصادره شد، بلکه حتی به اعدام محکوم شدم. اما توبه نامه نوشتم و بالاخره حکمم شکست، چندین سال را در زندان گذراندم و بالاخره آزاد شدم.
چه شد که دزد شدی؟
نمی خواستم اشتباه کنم، توبه کردم. من واقعاً می خواستم در توبه خودم بمانم. اما بعد از آزادی بیکار و آزاد بودم و هیچکس به من کاری نمی داد تا اینکه تصمیم گرفتم به تهران بیایم و برای خودم کاری انجام دهم. اما در دام آنهایی که در تهران می خوابیدند، افتادم و آنها حتی یک پاکت سیگار و 10 هزار تومان در جیب من را دریغ نکردند. خیلی عصبانی بودم، تصمیم گرفتم دزدی کنم.
دزدی ها را چگونه انجام دادید؟
در خیابان ها پرسه زدم و مغازه یا خانه ای را دیدم که برای سرقت مناسب است و نقشه سرقت را اجرا کردم. برای اینکه شناخته نشوم در تمام سرقت هایم لباس مشکی می پوشیدم حتی نقاب و دستکشم مشکی بود.
ماجرای رسید پرداختی که در محل گذاشتید چه بود؟
تغییر جهت تحقیق مغازه ها را دور می زدم و رسیدها را از دست مشتریان می گرفتم و عمداً در جایی که در صورت سرقت دیده می شد، می گذاشتم و سعی می کردم مقصر سرقت ها را به گردن افراد بی گناه بیندازم. من همه چیز را فهمیده بودم و در طول مدتی که در زندان بودم، تمرینات زیادی انجام داده بودم، هم ترفندهای دزدی را می دانستم و هم اینکه چگونه گرفتار نشدم، اما بعد شب مست شدم.