ایندیانا وودوارد می دانست که زمان او با کایرا نیکولز رو به کاهش است: آخرین ساعتی بود که آنها با هم سپری می کردند تا اینکه نیکولز، مدیر محترم سابق باله شهر نیویورک، مجبور شد به شغل روزانه خود به عنوان استاد در مدرسه جیکوبز دانشگاه ایندیانا برگردد. موسیقی.
برای فصل زمستان سیتی باله، نیکولز – برای اولین بار از زمان بازنشستگیاش در سال 2007 – بازگشته بود و به مربیگری رقصندههای جورج بالانچین در “Donizetti Variations” و “Walpurgisnacht” و همچنین “Rondo” از جروم رابینز، بالهای که کمتر دیده شده بود. در سال 1980 برای نیکولز و استفانی سالند ساخته شد.
تمرین برای آن باله در شرف شروع بود و وودوارد و نیکولز – با کارگردان رپرتوار کریستین ردپات – در مورد انرژی صحبت می کردند: چگونه آن را ذخیره کنیم، چگونه آن را ذخیره کنیم، چگونه با انجام کارهای کمتر بهتر به نظر برسیم.
وودوارد، با چشمانی خواهشآمیز، با درخواستی رو به نیکولز کرد: “هر وقت فکرش را کردی، فقط یک پیام برای ما بفرست” – او با دست زدن به هوا حرکت آرام بخشی انجام داد – “گفت: “آرامش را بگیر.” “
آسان، البته، همیشه آنقدرها هم آسان نیست. اما ایده پشت آن مهم است: چگونه یک رقصنده می تواند نیرو را با چیزی آزادتر جایگزین کند؟ او چگونه می تواند امکانات رقص بدون زحمت را کشف کند، رقصی که نیکولز به آن معروف بود؟ او می دانست که چگونه طبیعی باشد. نیکولز در طول 33 سال زندگی حرفهایاش با سیتی باله، به نظر میرسد که گامها به آرامی، گاهی با قدرتی وحشیانه و جهشی از میان اندامهایش، نیم تنهاش، بالاتنهی ظریفاش جریان دارند که در شکل پویایی تجسم مییابد. شانه ها و سر او
رقص نیکولز گسترده و رایگان بود، اما در خدمت رقص بود – یا، در واقع، موسیقیایی درون رقص. با روشی که او در استودیو حرکت نشان می دهد تفاوت چندانی ندارد: او حرکت می کند.
دعوت به مربی یک سورپرایز خوشحال کننده بود. او گفت: «فکر میکردم، اگر بخواهند من بیایم، زمان آن فرا خواهد رسید. “من فشارش ندادم. امیدوارم برگردم این یک تجربه واقعا عالی بود.” زمانی شروع شد که ردپات شروع به ساختن «روندو» کرد و از نیکولز کمک خواست.
استخدام اعضای سابق شرکت از دوران بالانچین برای مربیگری رقصندگان نسل کنونی چیزی است که سیتی باله، تحت مدیریت هنری خود، جاناتان استافورد، و مدیر هنری وابسته، وندی ویلان، به اجرای آن ادامه داده است. میخائیل باریشنیکوف، ادوارد ویللا، پاتریشیا مک براید و سوزان فارل همگی به مربیگری بازگشته اند. در این فصل، آدام لودرز به همراه نیکولز بازگشتند.
از روز سهشنبه، «روندو» دوباره روی صحنه میرود، با حضور میرا نادون و ایزابلا لافرنیر – و بعداً وودوارد و اولیویا مککینون. (LaFreniere و MacKinnon نقش نیکولز را اجرا می کنند.) نیکولز در مورد رابینز گفت: «او از استفانی می خواهد که کاری ساده انجام دهد. و سپس او از من خواست نسخهای را انجام دهم که کمی سختتر بود.»
“روندو” بیشتر از سال 1980 در باله سیتی دوام نیاورد. با این حال، پاس دو، که در فیلم Rondo in a minor موتزارت برای پیانو تکنوازی میشود، سادگی درخشان و احساسی غیرعاطفی از خواهری دارد. رابینز در زمان اکران باله به لئونارد برنشتاین نامه نوشت و از او برای دیدن باله دعوت کرد: رابینز گفت: “من آن را دوست دارم، اگرچه موسیقی را دوست دارم، اما اثری نسبتاً آرام است.”
نیکولز گفت که ساکت باشد یا نه، “هر چیزی از جری باید همیشه نگه داشته شود – و بالانچین.” «حتی اگر موفقیت بزرگی نبود، باز هم چیزهای زیادی در خود دارد. این برای رقصندگان، این نسل جدید مهم است.»
رابینز با هیاهوی کمی شروع به ساخت «روندو» کرد و مانند اغلب اوقات با بازی در استودیو شروع کرد. نیکولز گفت: «او ما را به آنجا برد و فقط با ایدههای مختلف بازی میکرد و ناگهان، آنها آن را در شب افتتاحیه آن فصل میخواستند».
رابینز روی باله هایش زحمت کشید. وقتی فهمید که «روندو» به این زودی اجرا خواهد شد، تنها تمرین صحنه ممکن را تضمین کرد: یک ساعت در روز قبل از نمایش، در حالی که دست اندرکاران صحنه در تعطیلات شام خود بودند.
نیکولز گفت: «آنها در حال بارگیری بودند. «هیچ زمینی گذاشته نشده بود. بال ها بالا بودند و همه چراغ ها را داخل می کردند. بنابراین وقتی آنها به شام رفتند، «روندو» را اجرا کردیم. ما کفشهای پوینت نپوشیدیم، اما او میتوانست به صورت بصری ببیند که ما چه میرقصیم.”
در رقص باله، دو زن از نزدیک یکدیگر را پژواک میکنند و همزمان یا به صورت کانن اجرا میکنند و یکی پشت سر دیگری در دویدنها و پرشهای سبک، چرخشهای زنجیری محکم بافتنی – که در آن پاهای متناوب روی زمین مانند یک زنجیر میچرخند – و گامهای کوچک اجرا میکنند. که آنها را در سراسر صحنه شناور کرد. آنها همدیگر را شریک میکنند: «روندو» نمایشی کریستالی از دو زن است که با هم میرقصند و به قول نیکولز با هم کار میکنند تا آن را عملی کنند.
او گفت: “بیشتر بدن شما این کار را انجام می داد، به خصوص با جری.” “به دختر دیگر نگاه کن، اما با او عشق ورزی نکن.”
نیکولز در تمرینی با نادون و لافرنییر، از رقصندگان خواست که نه تنها آسان باشند، بلکه طبیعی باشند – یکی از مشخصه های طراحی رقص رابینز. او گفت: “شما انگشت نوک تیز زیبایی دارید.” “فقط گام ده سگ.»
“روندو” آرام به نظر می رسد، اما آیا اینطور است؟ “این یک جانور است، این خیلی سخت است. چگونه او این نگاه را به این راحتی کرد؟ لافرنیر در مصاحبه ای ویدئویی با نادون با اشاره به نیکولز گفت. یکی از اولین چیزهایی که وقتی وارد استودیو شد این بود که “فقط کمتر، همه چیز کمتر.” بعد از یکی از اجراهایمان در «روندو»، من فوق العاده عرق کرده بودم. و او به ما نگاه کرد و گفت: “آره، ما باید یاد بگیریم که چگونه نفس بکشیم.”
نادون افزود: “من فکر می کنم به عنوان رقصنده، تمایل ما این است که بخواهیم واقعاً سخت کار کنیم زیرا می خواهیم قدرت بدنی خود را تقویت کنیم. و گاهی اوقات سختترین کار این است که کمی کمتر انجام دهیم و کمی آرامتر باشیم و بگذاریم حرکت خودش حرف بزند.»
این بخشی از چیزی است که نیکولز در حین کار با رابینز به آن پی برده است: عدم توجه به کیفیت حرکت. راه رفتن، ایستادن – حرکات روزمره توسط رقصندگان بدون محبت انجام می شود تا چیزی جدید ایجاد کند، نوعی کلاسیک عابر پیاده. نیکولز گفت: «من هم از همان ابتدا آن را نداشتم. “چند بار از روی صحنه رفتم و به چراغهای “رقص در یک گردهمایی” نگاه کردم و او گفت: “نه، بیا دوباره این کار را انجام دهیم.” راه نرفتن روی موسیقی، معمولی بودن، اشاره نکردن به انگشت پا – خیلی متفاوت از کلاس باله است.”
نیکولز می گوید که عاشق مربیگری است، دوست دارد آنچه را که آموخته به اشتراک بگذارد. در دوران حضورش در سیتی باله، از اینکه از او خواسته شد تا کلاس تغییرات را در مدرسه باله آمریکایی وابسته به شرکت تدریس کند، بسیار خوشحال شد. او روی «بهار» در «چهار فصل» رابینز تمرکز کرد. او آن را به روشی آموزش داد که رابینز در ابتدا آن را طراحی کرده بود – با چرخش به چپ و راست. در حال حاضر، چرخش به طور کلی به سمت راست انجام می شود. اکثر رقصندگان راست چرخان هستند. برای نیکولز، این ساختار واریاسیون را تحریف می کند، اینکه چگونه رقص آن صحنه را پر می کند.
او اولین باری که با رابینز در استودیو بود را به یاد آورد. تا آن زمان، در «واریاسیونهای گلدبرگ» و «هیاهو»، دو باله او، او خود را در ردیف عقب میدید. او تصور میکرد که قرار نیست رقصنده رابینز شود و همانطور که به خودش گفت خوب بود: او با بالانچین کار میکرد. اما در کمال تعجب او را به تمرین با رابینز فراخواندند.
او گفت: «او در آن نقطه هنوز هم زیاد می رقصید. «من به آنجا رسیدم و او شروع به حرکت کرد. به سمت چپ حرکت کرد. او روی پای ضعیف من پرش کرد.
حضورش در اتاق مفتخر بود. او می خواست او را راضی کند، بنابراین او را دنبال کرد. “و من قرار بود چه بگویم؟ اوم، آقای رابینز، این نقطه ضعف من است. من نمی توانم به آن طرف برگردم. من در آن مقطع 19 ساله بودم. انگار با جری رابینز در اتاق هستم. من فقط این کار را کردم.»